بارالها!
قفل از عقل و زبانم بردار تا بگویم آنچه تو می پسندی.و دورم دار ازخودپسندی و شرک.
بگذار از تو بودن و با تو بودن را به شیرینی تجربه کنم.
بگذار در تو فنا و برای تو فدا شوم.
بارالها!
بدون عشق تو بودن یعنی پوچی و نیستی ،پس از نیستی برهانم.
بگذار تا ابدالآباد در عشق تو بمانم و در این عشق به سرزمین آرامش برسم.
بارالها!
دوستم بدار که دوستت درام ،تو به اندازه خود و من نیز به اندازه خود که هرگز نمی توانم عظمتت را بستایم و تو را به قدر تو دوست بدارم.